یارقلی که امین مردم است در همسایگی تاجری زندگی می کند که جواهراتش را در زیرزمین پنهان کرده است. شبی دزدی به خانه ی تاجر می زند و جواهراتش را می دزدد و لنگه کفش یارقلی را آنجا می گذارد تا مردم به او شک کنند. یارقلی به جرم دزدی به زندان می افتد. پس از آزادی به سفر می رود و در راه مرد بیماری را می بیند. از او مراقبت می کند و داستان زندگی اش را برای او باز می گوید. مرد بیمار همان دزد خانه ی تاجر است که از یارقلی می خواهد از او مراقبت کند و تمام طلا و جواهرات را به او می دهد. یارقلی نیز پس از مرگ دزد آنها را در راه خیر خرج می کند.
داستان کودکان: یارقلی
گونه | مقاله |
نویسندگان |
|
ناشر | ترقی |
سال تولد | ۱۳۳۰ |
تاریخ نشر | دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۳۰ |
شماره | دوره۹ ش۱۴ (۴۵۱) |
زبان انتشار | فارسی |
شماره صفحه | ۱۴-۲۱ |
وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
موضوع |
|
توضیحات: