ملک محمد، پسر پادشاه و ملک جمشید، پسر وزیر مسلمان او، دوستان خوبی بودند. وقتی ملک محمد به تخت پادشاهی نشست، ملک جمشید را وزیر خود کرد. وزیر دیگر شاه که فردی یهودی بود، می ترسید که شاه به وسوسه ی ملک جمشید او را از کار برکنار کند. به این دلیل بر ضد او توطئه ای چید و از شاه خواست تا ملک جمشید را از خود دور کند. ملگ جمشید در راهی که می رفت تا به دستور شاه از شهر خارج شود، گل های زیبایی دید که در آبی روان بودند، مسیر آب را دنبال کرد تا به قلعه ای رسید و متوجه شد که پریزادی آنجاست به نام "گل خندان در گریان". ملک جمشید، پریزاد را به خانه ی خود آورد و با او ازدواج کرد و سپس با کمک او از توطئه های شاه و وزیر یهودی اش نجات یافت و آن دو را از بین برد و خود بر تخت پادشاهی نشست.
داستان عامیانه: حکایت ملک جمشید پسر وزیر با پریزاد
برچسب:
گونه | مقاله |
شماره دسترسی | ٥١٤٥ |
نویسندگان |
|
ناشر | کتاب هفته |
سال تولد | ۱۳۴۲ |
تاریخ نشر | یکشنبه ٦ مرداد ١٣٤٢ |
زبان انتشار | فارسی |
شماره صفحه | [٥٤]-٧٢ |
وضعیت رنگ | مصور (سیاه و سفید) |
پدیدآورندگان | باهتمام: محمد جعفر محجوب؛ تصویرگر: فرزانه ستاری |
موضوع |
|
توضیحات: