داستان کودکان: گلرخ

عنوانداستان کودکان: گلرخ
گونهمقاله
نویسندگانآفرین,
ناشرترقی
سال تولد۱۳۲۹
تاریخ نشر

دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۲۹

شماره

دوره۸ ش۱۵ (۴۰۰)

زبان انتشارفارسی
شماره صفحه۱۵-۱۶
وضعیت رنگ

مصور، نقاشی (سیاه و سفید)

موضوعآفرین, افسانه شاهی, ترقی, مقاله
متن کامل

پادشاه ایران دو فرزند به نام های سعید و مسعود دارد. برادر شاه هنگام مرگ، دختر خود گلرخ را به او می سپرد. گلرخ با فرزندان شاه به مکتب می رود و بزرگ می شود. شاه پسر کوچکش، مسعود، را به ولیعهدی بر می گزیند و گلرخ را هم برایش خواستگاری می کند. این کینه ی سعید، برادر بزرگتر، را بر می انگیزد. گلرخ پسری به دنیا می آورد که نامش را ملکشاه می گذارند. سعید از حسادت سر برادر را می برد و گلرخ و ملکشاه را هم زخمی می کند و می رود. شاه دستور می دهد سعید را دستگیر و به ایران بفرستند. پادشاه رم سعید را دستگیر و از پادشاه ایران گلرخ را خواستگاری می کند. گلرخ همسر شاه رم می شود. ملکشاه که به سن ۱۸ سالگی می رسد برتخت سلطنت می نشیند. سعید لشگری گرد می آورد و به او حمله می کند. اما پادشاه رم به ایران لشگر می کشد وسعید را دستگیر و مجازات می کند و ملکشاه را بر تخت سلطنت می نشاند.buy footwear | Women's Sneakers