مراد پس از این که مروارید خوشبختی شهرش دزدیده میشود به دنبال یافتن خوشبختی در جای دیگر حرکت میکند. او در راه به پیرمردی که برای آبادانی مزرعه ی خود از مراد کمک میخواهد و به شیری که چیزی در گلویش گیر کرده است، توجهی نمیکند. او وقتی میفهمد که این ها فرصت هایی برای به دست آوردن مروارید خوشبختی بوده است، پشیمان میشود اما دیگر دیر شده است. او وقتی به شهر باز میگردد مجسمه کسی را که مروارید خوشبختی را از گلوی شیر در آورده است میبیند.
مردیکه وطنش را ترک کرد
برچسب:
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٣٤٢٦ک |
| پدیدآورندگان |
|
| پدیدآورندگان همکار |
|
| ناشر | بی نا |
| مکان انتشار | بی جا |
| سال انتشار | نوشته شده |
| تعداد صفحه | ١٥ص |
| اندازه | ۵/٢٣*٥/١٧ س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (ج، د) |
| وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
| بهاء | ٢٥ ریال |
توضیحات:
ثبت نام های مردیکه وطنش را ترک کرد
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||