مرغی که تخم طلا می گذاشت

مجموعه ی ۲ داستان، شامل: "مرغى که تخم طلا مى‏گذاشت": فیلیپ که با مادرش زندگى مى‏کند، ناچار است کار کند. ولى زندگى آنها به دشواری می‌گذرد. تا اینکه روزى مردی فقیر به خاطر خوش قلبى فلیپ مرغى به او هدیه می‌کند و می گوید هیچ گاه افزون طلب مباش. مرغ هر روز براى آنها تخم طلا مى‏گذارد. آنها زندگى خوبى پیدا می‌کنند. ولى به خاطر حرص و آز سر مرغ را می برند و می خواهند طلاهاى داخل شکمش را بیرون بیاورند. در داخل شکم مرغ چیزى نیست و آنها مرغ را از دست می‌دهند."دو بچه گربه شنگول، بنام فلیکس و توم": فلیکس و توم دو بچه گربه‌اند و همیشه با هم بازى مى‏کنند. آنها یک گارى می‌سازند ولى چون هر دو می‌خواهند روى گارى بنشینند آن را به گارى اسب‌دار بزرگ می‌بندند. ولى هر دو به زمین می‌خورند و گاری‌شان در دست‌انداز می‌شکند. آنها تصمیم می‌گیرند بازی‌هاى بهترى بکنند.

گونه کتاب
شماره دسترسی ٣٣٩٤ک
پدیدآورندگان همکار
  • حبیبیان,
ناشر دادجو
مکان انتشار تهران
سال انتشار نوشته شده
تعداد صفحه [٢٦]ص
اندازه ١٩*٥/٢٦ س.م
پدیدآورندگان ترجمه حبیبیان
موضوع
  • ادبیات ترجمه
  • افسانه جادویی
  • افسانه جانوری
  • حبیبیان
  • دادجو
  • کتاب
  • مجموعه ها
گروه سنی (ب، ج)
وضعیت رنگ مصور، نقاشی (رنگی)
عنوان کوتاه دو قلو؛ ٢
توضیحات:

ثبت نام های مرغی که تخم طلا می گذاشت

شناسه نام سرگروه شماره سرگروه واتساپ تعداد همراهان قیمت تاریخ عملیات
هیچ ثبت نامی یافت نشد.