پسرک بلیت فروش با استفاده از شلوغی مغازه وارد آن میشود و به تماشای ماهی های کوچک داخل مغازه میپردازد. او همان طور که به ماهی ها نگاه میکند با خود میاندیشد، آدم چرا به دنیا میآید که روزی بمیرد؟ و در عالم خیالش جعبه ماهی ها بزرگ و بزرگ تر میشود. یک دفعه کوسه ای به ماهی تنهایی حمله میکند و او را میخورد. پس از مدتی دوباره کوسه پیدایش میشود ولی این بار یک دسته ماهی به سوی او میآیند و کوسه میگریزد. پسرک با خود فکر میکند در دریا مردن مهم نیست بلکه مهم چطور زندگی کردن و برای زنده ماندن خود و ماهی های دیگر تلاش کردن است. در همین فکرهاست که مغازه دار متوجه او میشود. پسرک این بار از مغازه دار نمیترسد و دست های مغازه دار را عقب میزند و با خوشحالی وارد خیابان میشود و فریاد میزند حالا فهمیدم چرا آدم به دنیا میآید من این را از ماهی ها یاد گرفتم.
از ماهی ها یاد گرفتم
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٧٨٠ک |
| پدیدآورندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ١٣٢٥- |
| ناشر | یاور- درفک |
| مکان انتشار | بی جا |
| سال انتشار | نوشته شده |
| تعداد صفحه | ١١ ص |
| اندازه | ٢٤*٥/١٦ س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (ج) |
| وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
| بهاء | ۲۰ ریال |
توضیحات:
ثبت نام های از ماهی ها یاد گرفتم
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||