پیرزن و طوطی

پیرزنی یکروز با طوطی خود به روستا آمد و پس از مدتی با مردم دوست شد و به آنها در کارها کمک می‌کرد. طوطی پیرزن که یادگار شوهرش بود، طوطی از کشور هند بود که کلمات زیادی را پیرزن به او یاد داده بود و تکرار می کرد. مردم روستا برخی روزها به جلوی خانه پیرزن می‌آمدند و با طوطی حرف می‌زدنند. روزی طوطی به همراه طوطی دیگر رفت و دیگر بازنگشت. پیرزن که چشم به انتظار طوطی بود پس از دو هفته درگذشت. چند روز پس از مرگ پیرزن طوطی به خانه پیرزن آمد. پسر بچه ایی که پیرزن قبل از مرگش تمامی دارایی خود را به او و خانواده اش بخشیده بود، هر روز به خانه پیرزن می‌آمد و برای طوطی غذا و آب می‌گذاشت. اما طوطی چیزی نمی‌خورد و فقط پیرزن را صدا می‌کرد. پس از ۵ روز طوطی هم مرد و مردم روستا وقتی می‌خواستند او را نزدیک پیرزن به خاک بسپارند، متوجه شدند بال های او چیده شده و در این مدت در جایی اسیر بوده و نمی توانسته پرواز کند.

گونه کتاب
شماره دسترسی ٤١٩١ک
پدیدآورندگان
  • نعمتی, اکبر
  • نوشته ی اکبر نعمتی؛ تصاویر از محمدرضا عدنانی
پدیدآورندگان همکار
  • عدنانی, محمد رضا
عنوان فرعی برای کودکان
عنوان دیگر عنوان روی جلد: پیرزن و طوطی
ناشر بامداد
مکان انتشار تهران
سال انتشار ۱۳۵۶
تعداد صفحه ٢٢ص
اندازه ١٧*٢٣ س.م
موضوع
  • ادبیات تالیف
  • اکبر نعمتی
  • بامداد
  • داستان اجتماعی
  • داستان فارسی
  • کتاب
  • محمدرضا عدنانی
وضعیت رنگ مصور، نقاشی (سیاه و سفید)
نوبت چاپ چاپ پنجم: ١٣٥٦
توضیحات:

ثبت نام های پیرزن و طوطی

شناسه نام سرگروه شماره سرگروه واتساپ تعداد همراهان قیمت تاریخ عملیات
هیچ ثبت نامی یافت نشد.