هیزم شکن فقیر هفت پسر دارد. آخرین پسرش به اندازهی انگشت کوچک دست است. به همین سبب اسم او را انگشت کوچکه مى گذارند. هیزم شکن به سبب فقر زیاد تصمیم مى گیرد پسرانش را در جنگل رها کند. انگشت کوچکه با سنگریزههایش مسیر را علامت گذارى مى کند و با برادرانش به خانه برمی گردد. بار دوم انگشت کوچکه خرده نانهایی در مسیر می ریزد، اما پرندگان آن ها را مى خورند. برادران پس از مدت زیادى سرگردانی به خانهی مرد شرور آدم خواری می رسند، ولى سرانجام از دست او فرار می کنند و کیسهی طلاى مرد را برمی دارند و نزد پدر و مادر خود برمى گردند.
انگشت کوچکه
برچسب:
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ۲۶۱۶ک |
| پدیدآورندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ١٦٢٨-١٧٠٣ |
| پدیدآورندگان همکار |
|
| عنوان دیگر | عنوان اصلي: [Le Petit Poucet] |
| ناشر | بنگاه مطبوعاتى و بازرگانى فرهنگ |
| مکان انتشار | تهران |
| سال انتشار | نوشته شده |
| تعداد صفحه | ١٦ص |
| اندازه | ۵/١۴* ۲١س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (ب، ج) |
| وضعیت رنگ | مصور (سیاه و سفید) |
| بهاء | ۳ ریال |
| عنوان کوتاه | قصههاى طلائى مخصوص كودكان؛ ۵ |
توضیحات:
ثبت نام های انگشت کوچکه
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||