قصه ی شهرک نور

دیو سیاه شهرک نور از مردم باج مى‏گیرد و مردم باید براى او کار ‏کنند. روزی پیرمردى وارد شهر می شود و شروع می کند به قصه گفتن. مردم دور او جمع می شوند و کم کم با حرف هاى او ترس شان از دیو سیاه کم می شود. پس از مرگ پیرمرد مردم به دیو سیاه، هجوم می برند، اما دیو آنها را تبدیل به سنگ می کند. روزى مردى جوان وارد شهر می شود و از پیرمردى که در زندگی می کند، می شنود که اگر شیشه ی عمر دیو شکسته شود، مردم نجات پیدا مى‏کنند. مرد جوان با شکستن شیشه ی عمر دیو مردم شهرک نور را نجات می دهد.

گونه کتاب
شماره دسترسی ٤١٨ک
پدیدآورندگان
  • اخوت, محمدرحیم
  • نوشته ی محمدرحیم اخوت
ناشر نقش جهان
مکان انتشار اصفهان
سال انتشار نوشته شده
تعداد صفحه ٢٤ص
اندازه ١٤*٥/٢١ س.م
موضوع
  • ادبیات تالیف
  • افسانه ها و قصه های ایرانی
  • افسانه های نو
  • کتاب
  • محمدرحیم اخوت
  • منظومه داستانی
  • نقش جهان
گروه سنی (د)
بهاء ١٦ ریال
توضیحات:
Submitted by baharg on