دیو سیاه شهرک نور از مردم باج مىگیرد و مردم باید براى او کار کنند. روزی پیرمردى وارد شهر می شود و شروع می کند به قصه گفتن. مردم دور او جمع می شوند و کم کم با حرف هاى او ترس شان از دیو سیاه کم می شود. پس از مرگ پیرمرد مردم به دیو سیاه، هجوم می برند، اما دیو آنها را تبدیل به سنگ می کند. روزى مردى جوان وارد شهر می شود و از پیرمردى که در زندگی می کند، می شنود که اگر شیشه ی عمر دیو شکسته شود، مردم نجات پیدا مىکنند. مرد جوان با شکستن شیشه ی عمر دیو مردم شهرک نور را نجات می دهد.
قصه ی شهرک نور
برچسب:
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٤١٨ک |
| پدیدآورندگان |
|
| ناشر | نقش جهان |
| مکان انتشار | اصفهان |
| سال انتشار | نوشته شده |
| تعداد صفحه | ٢٤ص |
| اندازه | ١٤*٥/٢١ س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (د) |
| بهاء | ١٦ ریال |
توضیحات: