تفنگ کهنه

مشهدى باقر و سه پسرش چشم به زمین مردان دارند و سعی می‌کنند هر طوری شده با تهمت زدن به او مردان را وادار به فروش زمین و ترک دهکده کند. مردان شبی که گرگ‌ها به گله‌ی مشهدی باقر می‌زنند با تفنگ خود گرگ‌ها را از بین می‌برد و جان پسر مشهدى باقر را نجات می‌دهد. مشهدى باقر از این کار مردان شرمنده می‌شود و رفتارش را تغییر می‌دهد.

گونه کتاب
شماره دسترسی ٣٩٥ک
پدیدآورندگان
  • راستی, مجید
  • نوشته مجید راستی
ناشر نشر ارشاد
مکان انتشار تهران
سال انتشار ۱۳۵۶
تعداد صفحه ٢٠ص
اندازه ١٤*٥/٢١ س.م
موضوع
  • ادبیات تالیف
  • داستان اجتماعی
  • داستان روستا
  • داستان فارسی
  • کتاب
  • مجید راستی
گروه سنی (د، ه)
بهاء ٢٠ ریال
توضیحات:
Submitted by farzant on