یک مورچه و یک کک که با هم دوست بودند، روزی تصمیم گرفتند نان درست کنند. کک تا خواست نان را به تنور بچسباند، خودش توی تنور افتاد و سوخت. مورچه گریه و زاری کرد و خاک به سرش ریخت. کبوتری که بالای درخت بود، از مورچه ماجرا را پرسید و وقتی شنید از ناراحتی پرهای دمش ریخت. پس از آن، درخت، آب، گندم ها، دهقان و دختر و زن و پسرش و بعد هم ملای مکتب خانه هر کدام ماجرا را شنیدند، از ناراحتی بلایی به سر خود آوردند. ولی خر ملا که ماجرا را شنید، خندید و گفت به من چه ربطی دارد که این اتفاق ها افتاده اند.
افسانه های کهن : کک به تنور
برچسب:
| گونه | مقاله |
| نویسندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | -١٣٤١ |
| ناشر | کیهان بچه ها |
| سال تولد | ۱۳۳۵ |
| تاریخ نشر | پنجشنبه ٢٥ بهمن ١٣٣٥ |
| شماره | س ١ ش ٨ |
| زبان انتشار | فارسی |
| شماره صفحه | ٣-٦ |
| وضعیت رنگ | مصور (سیاه و سفید) |
| موضوع |
|
توضیحات:
ثبت نام های افسانه های کهن : کک به تنور
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||