مردم اهواز از ستمگری حاکم وقت شکایت به مأمون مى برند. مأمون مردی به نام عامر را برای رسیدگی به کارهای حاکم به اهواز مى فرستد. عامر در راه اهواز با پیرمرد دانایی که به بافنده معروف است، آشنا مى شود و احساس مى کند که می تواند از او کمک بگیرد. او پیرمرد را همراه خود به اهواز مى برد و با کمک او به وضع شهر سر و سامان مى دهد
بافنده داننده
برچسب:
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٥٣٧ک |
| پدیدآورندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ٣٢٧-٣٨٤ق |
| پدیدآورندگان همکار |
|
| عنوان فرعی | یک قصه از "جامع الحکایات دهستانی" |
| ناشر | اشرفی |
| مکان انتشار | تهران |
| سال انتشار | ۱۳۵۰ |
| تعداد صفحه | ۵۴ص |
| اندازه | ۲۱*۱/۱۴س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (ج) |
| وضعیت رنگ | مصور ، نقاشی (سياه و سفيد) |
| بهاء | ۲۵ریال |
| عنوان کوتاه | قصههای تازه از کتابهای کهن برایکودکان؛ ۹ |
| نوبت چاپ | چاپ اول: ١٣٥٠ |
توضیحات:
ثبت نام های بافنده داننده
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||