روزی بیژن به کتابخانه مى رود و چون علاقه ی زیادی به شیر دارد، کتابی درباره ى شیرها امانت مى گیرد. پدر بزرگش همان شب داستان هایی از شیرهای افریقا برای او تعریف مى کند. بیژن در خواب مى بیند که در آفریقا مشغول شکار شیر است. وقتی صبح به دبستان می رود در پشت تخته سنگ بزرگی به شیری برخورد میکند که خاری به پایش رفته است. خار را بیرون مى کشد و شیر با او دوست مى شود. چند روز بعد در معرکه یى، چند حیوان برای تماشای مردم به شهر آورده اند بیژن نیز به تماشا ایستاده است که ناگهان از داخل قفس شیری بیرون مى آید و به طرف مردم حمله مى کند اما با دیدن بیژن آرام مى شود. بیژن هم شیر را از دست مردم خشمگین نجات مى دهد و شهردار نشان شجاعت به سینه بیژن مى زند.
داستان بیژن و شیر
برچسب:
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٣٦٠٣ک |
| پدیدآورندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ١٨٨٩-١٩٧٤ |
| پدیدآورندگان همکار |
|
| عنوان فرعی | يا حکايتى از مهربانى و نيروى حقشناسى که هميشه بياد خواهد ماند |
| عنوان دیگر | عنوان روی جلد: بیژن و شیر عنوان نیم صفحه: بیژن و شیر یا حكایتی از مهربانی و نیروی حقشناسی كه همیشه بیاد خواهد ماند عنوان اصلی: [Andy and the Lion: A Tale of Kindness Remembered or the Power of Gratitude] |
| ناشر | کتاب كیهان |
| مکان انتشار | [تهران] |
| سال انتشار | ۱۳۳۹ |
| تعداد صفحه | [٣٤]ص |
| اندازه | ۱۷*۲۴س.م. |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (الف، ب) |
| وضعیت رنگ | مصور ، نقاشی (رنگى) |
| عنوان کوتاه | كتاب تمرین؛ ۳ |
توضیحات:
ثبت نام های داستان بیژن و شیر
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||