گل طلا دختر فلجى است که کلاش (گیوه) مىبافد و مادرش آنها را براى فروش به دکان حاج عباس مىبرد. روزى حاج عباس سفارش بافت کلاش بزرگ قرمزى مىدهد. گل طلا آن را مىبافد. کلاش به حرف مىآید و با گل طلا دوست مىشود و او را با خود به گردش مىبرد و با مردم آشنا مىکند. گل طلا مىفهمد که تنها نیست و همچون او زیادند. پس از آن، کلاش قرمز گاهى به گل طلا سر مىزند و با هم به گردش مى روند.
گل طلا و کلاش قرمز
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٣٢٢٩ک |
| پدیدآورندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ١٣٢٠- |
| عنوان فرعی | قصه براى کودکان |
| عنوان دیگر | عنوان روى جلد: گل طلا و کلاش قرمز |
| ناشر | شبگير |
| مکان انتشار | تهران |
| سال انتشار | نوشته شده |
| تعداد صفحه | ٢٤ ص |
| اندازه | ٥/٢٠*٥/١٩ س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (ج ، د) |
| بهاء | ٢٠ ريال |
توضیحات: