موش نمی توانست توی سوراخش برود، یک جارو به دمش بست و رفت ولی دمش کنده شد. رفت پیش دولدوز ولی او از موش خواست برود پیش جولا و نخ بیاورد. جولا و پس از او مرغ، علاف، کولی، بزی و زمین نیز هر کدام از موش چیزی خواستند تا در مقابل برای او کاری انجام دهند. آخرین کسی که موش پیش او رفت، قورباغه بود که توی آب بالا و پایین می پرید. چون به حرف های موش توجه نمی کرد، موش از دست او عصبانی شد و پرید روی قورباغه اما آب موش را برد.
کتاب کوچه: متل آقا موشه
برچسب:
گونه | مقاله |
نویسندگان |
|
ناشر | کتاب هفته |
سال تولد | ۱۳۴۰ |
تاریخ نشر | یکشنبه ٢٢ بهمن ١٣٤٠ |
زبان انتشار | فارسی |
شماره صفحه | [١٦٥]-١٦٦ |
پدیدآورندگان | از نوشته های پراکنده هدایت، با همکاری علی بلوکباشی |
موضوع |
|
توضیحات: