مادر الیور به هنگام تولد او از دنیا می رود . الیور در نوانخانه بزرگ می‌شود. اما از نوانخانه بیرون می‌آید و گرفتار پیرمردی یهودى به نام فاگین و گروهش که دزد و بزهکارند می‌افتد. فاگین مى‏خواهد از او براى مقاصد خود، یعنى دزدى و گدایى استفاده کند. پس از مدتی الیور با مرد مهربانی آشنا می‌شود و با پشتیبانی او درس‌می‌خواند و خانواده ی خود را می‌یابد. الیور ثروت زیادى از پدرش به ارث می‌برد. اما او ارث خود را به برادر و خواهرش مى‏بخشد.