پسر توفان

پدر و پسری تنها و دور از مردم در ساحل دریا زندگی می کردند مردم به آن‌ها "تام گوشه گیر " و " پسر توفان" می گفتند. روزی چهار جوان به منطقه حفاظت زده وارد شدند و با از بین بردن لانه‌ی پلیکان‌ها و کشتن دو پلیکان از آنجا رفتند. پسر توفان که از دور شاهد ماجرا بود، سه بچه پلیکان را که مادر خود را از دست داده بوند به خانه برد. او با کمک پدرش توانست جان پلیکان‌ها را نجات دهد. پس از مدتی به پیشنهاد پدر پلیکان‌ها را به دریا بردند. اما یکی از پلیکان‌ها به نام آقای باشعور که از آندو کوچکتر بود و به پسر توفان وابسته بود، بازگشت. پدر و پسر به آقای باشعور یاد دادند که پرواز کند و با خود قلاب ماهیگیری را به وسط دریا ببرد که آن‌‌ها بتوانند صید بهتری داشته باشند. این آموزش در یک روز طوفانی منجر به نجات جان ناخدا و ملوانان یک کشتی شد. ناخدا از پدر پسر توفان خواست تا بگذارد پسرش با هزینه ی او در مدرسه درس بخواند اما پسر توفان قبول نکرد. سال بعد که آقای با شعور بخاطر برهم زدن شکار غیر مجاز دو شکارچی هدف گلوله‌ی آن‌ها قرار گرفت و کشته شد، پسر توفان قبول کرد که به مدرسه برود. به همراه پیام نویسنده به مناسبت روز جهانی کتاب کودک ۱۴ فروردین ۱۳۵۷ و شرح مختصری از زندگی او.

گونه کتاب
شماره دسترسی ١٥٤٢ک
پدیدآورندگان
  • تیل, کالین
  • کالین نیل؛ ترجمه ی ژاله نی داوود
تاریخ تولد - وفات ١٩٢٠-
پدیدآورندگان همکار
  • نی داوود, ژاله
ناشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
مکان انتشار تهران
سال انتشار ۱۳۵۶
تعداد صفحه ٤٠ص
اندازه ۲۲ *۲۲ س.م
موضوع
  • ادبیات ترجمه
  • داستان استرالیایی
  • ژاله نی داوود
  • کالین نیل
  • کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
  • کتاب
گروه سنی (ج)
وضعیت رنگ مصور، عکس (سیاه و سفید، رنگی)
بهاء ٦٠ریال
توضیحات:

ثبت نام های پسر توفان

شناسه نام سرگروه شماره سرگروه واتساپ تعداد همراهان قیمت تاریخ عملیات
هیچ ثبت نامی یافت نشد.