شهر درخشان

امیر با شنیدن صدای منادی که او را به شهر درخشان می‏خواند، به سوی این شهر حرکت می‏کند. در راه با افراد زیادی همراه می‏شود که آن‌ها نیز به شهر درخشان و دیدن سلطان می‏روند. در طول راه با بدی هایی همچون خشم، گستاخی، فخر فروشی و دوستان بد مقابله می‏کند، تا به شهر درخشان می‏رسد. اما باز هم امیر باید مراقب دشمنان باشد تا او را از رسیدن به سلطان باز ندارند.

گونه کتاب
شماره دسترسی ١٢٤٩ک
پدیدآورندگان
  • گارات, اورلین ر.
  • بقلم ا. ر. گارات
عنوان فرعی یك تمثیل روحانی
عنوان دیگر عنوان اصلی: [THE RADIANT CITY: AN ALLEGORY]
ناشر چاپخانه بروخیم
مکان انتشار طهران
سال انتشار ۱۳۱۶
تعداد صفحه ١٣٣ص
اندازه ٥/١٤*١٥س.م
موضوع
  • ا. ر. گارات
  • ادبیات ترجمه
  • اورلین ر گارات
  • داستان امریکایی
  • داستان دینی
  • کتاب
گروه سنی (ه)
وضعیت رنگ مصور، نقاشی (رنگی)
توضیحات:

ثبت نام های شهر درخشان

شناسه نام سرگروه شماره سرگروه واتساپ تعداد همراهان قیمت تاریخ عملیات
هیچ ثبت نامی یافت نشد.