یکی شهرشان رفته بود. باد شدیدی که می وزید او را با چترش بلند کرد و به آسمان برد. عقابی او را گرفت و به روی قله ی کوهی برد. نسرین فرار کرد و به غاری رفت و صبح روز بعد شروع به جست و جو کرد، ولی به هیچ روستایی نرسید. شب که از حال رفته بود، گرگی نسرین را دید و او را با خود به غار جانوران درنده برد. شیر سلطان آن ها، گفت برای نسرین غذا بیاورند و بعد هم او را سوار آهویی کردند و به نزدیکترین روستا بردند. در آنجا نسرین چند روزی نزد زن و شوهری که بچه نداشتند ماند. روزی که برای خرید کردن به بازار شهر رفته بودند، مادر نسرین او را دید و نسرین به خانه شان بازگشت.
دختریکه شب عید بآسمان رفت
برچسب:
| گونه | مقاله |
| نویسندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ١٢٩٨-١٣٦٨ |
| ناشر | کیهان بچه ها |
| سال تولد | ۱۳۳۹ |
| تاریخ نشر | یکشنبه ٢٨ اسفند ١٣٣٩ |
| شماره | س ٥ ش ٢١٩ |
| زبان انتشار | فارسی |
| شماره صفحه | ٥-٩، ١١، ١٥ |
| وضعیت رنگ | مصور (سیاه و سفید) |
| موضوع |
|
توضیحات:
ثبت نام های دختریکه شب عید بآسمان رفت
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||