داستان کهن: بیمار خیالی

دختر حاکم دچار یک بیماری شده بود و همواره فریاد می زد که من گاو هستم، مرا بکشید. هیچ پزشکی نمی توانست او را درمان کند. روزی بازرگانی به حاکم گفت که در کشوری دیگر مردی به نام "بوعلی" زندگی می کند که حکیم بزرگی است. و قول داد او را برای درمان دختر حاکم به آنجا بفرستد. پس از مدتی آن حکیم آمد و به دختر گفت که آمده تا او را بکشد ولی الان لاغر است و باید کمی فربه شود. با این بهانه گیاهان دارویی مفید را به دختر خوراند و دختر بهبود یافت.

گونه مقاله
نویسندگان
  • مهتدی (صبحی), فضل الله
تاریخ تولد - وفات -١٣٤١
ناشر کیهان بچه ها
سال تولد ۱۳۴۱
تاریخ نشر یکشنبه ٢٣ دی ١٣٤١
شماره س ٧ ش ٣١١
زبان انتشار فارسی
شماره صفحه ٨-٩
وضعیت رنگ مصور (سیاه و سفید)
موضوع
  • ادبیات عامیانه
  • کیهان بچه ها
  • مقاله
  • مهتدی، فضل الله (صبحی)
توضیحات:

ثبت نام های داستان کهن: بیمار خیالی

شناسه نام سرگروه شماره سرگروه واتساپ تعداد همراهان قیمت تاریخ عملیات
هیچ ثبت نامی یافت نشد.