روزی احمد تصمیم گرفت که مانند علی، برای خود یک گاری بسازد. چوب و تخته و میخ و تیر آورد و شروع به کار کرد ولی یک چرخ کم آورد. هر قدر این طرف و آن طرف را گشت تا چیزی پیدا کند و چرخ آخر را بسازد، چیزی پیدا نکرد. عصبانی شد و کارش را رها کرد و رفت. ولی فرد زرنگ و کوشا تا آخرین مرحله که کارش را به خوبی تمام کند، آن را رها نمی کند. (داستان منظوم)
شعر احمد
برچسب:
| گونه | مقاله |
| نویسندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ۱۲۹۸-۱۳۶۸ |
| ناشر | بازی کودکان |
| سال تولد | نوشته شده |
| تاریخ نشر | [١٣٢٣] |
| زبان انتشار | فارسی |
| شماره صفحه | [٣] |
| وضعیت رنگ | مصور (سیاه و سفید) |
| موضوع |
|
توضیحات:
ثبت نام های شعر احمد
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||