پاسکاله و خانواده اش در ده ای زندگی می کنند. نزدیک این ده رودخانه ای است که پدر پاسکاله همیشه او را از نزدیک شدن آن منع می کند. یک روز که پدر و مادر پاسکاله به سفر مى روند و پاسکاله را پیش عمه مارتین مى گذارند، پاسکاله که از مرد ماهیگیر"بارگابو" بسیار توصیف رودخانه را شنیده است، تصمیم مى گیرد به رودخانه برود. سوار قایقى مى شود و به رودخانه مى رسد. اما زمانی به خود مى آید که از ساحل بسیار دور و به جزیره ای نزدیک شده است. در جزیره پسرى را مى بیند که چند مرد او را دزدیده و به درختی بسته اند و شلاق می زنند. پاسکاله پسر را نجات مى دهد و با او از جزیره فرار مى کند. او در سفر دوستش را گم مى کند و پس از مدتی با کمک مرد ماهیگیر "بارگابو" به خانه ى خود برمى گردد. ولی عمه مارتین از فرار پاسکاله به پدر و مادرش هیچ نمى گوید. پس ازمدت ها پاسکاله دوست خود را مى بیند و چون از داستان زندگی او با خبر مى شود و می فهمد که هیچ کس را ندارد، با پدر و مادرش صحبت می کند و آنها موافقت مى کنند که پسرک با آن ها زندگی کند.
پسر و رود
برچسب:
گونه | کتاب |
شماره دسترسی | ٢٨٩٧ک |
پدیدآورندگان |
|
تاریخ تولد - وفات | ١٨٨٨-١٩٧۶ |
پدیدآورندگان همکار |
|
عنوان دیگر | عنوان اصلی: [The Boy and the River ] |
ناشر | کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان |
مکان انتشار | تهران |
سال انتشار | ۱۳۵۵ |
تعداد صفحه | ۱۲۹ص |
اندازه | ۱۴*٥/٢١س.م |
موضوع |
|
گروه سنی | (د ، ه ) |
وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
بهاء | ٥٠ ریال |
نوبت چاپ | چاپ اول: ١٣٥٥ |
توضیحات: