چندى بود در جنگل هوا رو به سردى گذاشته بود درختان لخت و عریان بنظر مىرسیدند چشم روشنک پیر و مادر نبى در حال مجهز دوستان جنگلى و خودشان بودند تا کریسمس زیبایى داشته باشند وینکى هم آماده مىشد تا با صداى جغد حیوان یا جنهاى کوچک را که در جنگل گم شدهاند پیدا کنند. خلاصه همه همکارى کرده تا روز کریسمس فرا رسید برف و زیبائىهاى درخت کریسمس و گرفتن هدایایشان دوباره با قصه گفتن وینکى بخواب رفته بامید اینکه دوباره بهار را تجربه کنند.
وینکی و توئینکی
گونه | کتاب |
شماره دسترسی | ٦٧ک |
پدیدآورندگان |
|
پدیدآورندگان همکار |
|
ناشر | کورش |
مکان انتشار | تهران |
سال انتشار | نوشته شده |
تعداد صفحه | ٢٩ص |
اندازه | ٥/١٦*٨/٢٣ س.م |
موضوع |
|
گروه سنی | (ب، ج) |
وضعیت رنگ | مصور ، نقاشی (سياه و سفيد، رنگی) |
بهاء | ٧٠ ریال |
عنوان کوتاه | از سری ماجراهای وینکی؛ ٣ |
تیراژ | ٢٠٠٠ن |
توضیحات: