داستان کودکان: باغبان سالخورده و روباه سحرآمیز

عنوانداستان کودکان: باغبان سالخورده و روباه سحرآمیز
گونهمقاله
نویسندگانآفرین,
ناشرترقی
سال تولد۱۳۳۰
تاریخ نشر

دوشنبه ۱ مهر ۱۳۳۰

شماره

دوره۹ ش۱۷ (۴۵۴)

زبان انتشارفارسی
شماره صفحه۱۴-۱۶
وضعیت رنگ

مصور، نقاشی (سیاه و سفید)

موضوعآفرین, افسانه جادویی, ترقی, مقاله
متن کامل

پادشاهی باغبانی دارد که فرزندش از قراولان شاه است. خود باغبان برای باغ های شاه بسیار زحمت می کشد و باغ های پرمیوه ای برای او درست کرده است. شاه هربار به سپاس این کار خلعتی به او می دهد. روباهی به باغ راه می یابد و هر شب میوه های باغ را از بین می برد. شاه باغبان را به جرم دزدی زندانی می کند. پسر باغبان، روباه را به تله می اندازد. روباه به پسر می گوید: من را نکش، زیرا فرزندانم بی مادر می شوند. باغبان زاده دلش می سوزد و روباه را آزاد می کند. روباه یک دسته از تار موهایش را به پسر می دهد تا هر آرزویی دارد برآورده سازد. پسر نخست باغ را پر از میوه می کند، سپس پدرش را از زندان آزاد می کند.Authentic Nike Sneakers | adidas