خلیفه

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

روزی، هنگامی که بهروز و پدرش برای چرای گوسفندان به صحرا می‌روند، چند سوار عرب نزد آنها می‌آیند و پدر بهروز را وادار به گفتن "لا اله الا الله..." می‌کنند. پدر برای نجات جان خود و فرزندش چنین می‌کند. سپس به پسرش می‌گوید که در آذربایجان مردی به نام بابک خرم دین به مبارزه با اعراب برخاسته است. بهروز پس از شنیدن این خبر سوگند می‌خورد که او نیز تا آخرین قطره ی خون خود با عرب ها بجنگد. سپس با شتاب هر چه بیشتر به گردآوری نیرو می‌پردازد. کم کم شمار جوانانی که به او می‌پیوندند، بیشتر می‌شود.

متن کامل

روزی، هنگامی که بهروز و پدرش برای چرای گوسفندان به صحرا می‌روند، چند سوار عرب نزد آنها می‌آیند و پدر بهروز را وادار به گفتن "لا اله الا الله..." می‌کنند. پدر برای نجات جان خود و فرزندش چنین می‌کند. سپس به پسرش می‌گوید که در آذربایجان مردی به نام بابک خرم دین به مبارزه با اعراب برخاسته است. بهروز پس از شنیدن این خبر سوگند می‌خورد که او نیز تا آخرین قطره ی خون خود با عرب ها بجنگد. سپس با شتاب هر چه بیشتر به گردآوری نیرو می‌پردازد. کم کم شمار جوانانی که به او می‌پیوندند، بیشتر می‌شود. روزی در نبود بهروز، چند عرب به سراغ پدرش می روند و از او می‌خواهند جای پسرش را نشان دهد و چون چنین نمی کند، پیرمرد را می‌کشند. آتش کینه ی بهروز با کشته شدن پدرش شعله ورتر می‌شود و همراه با یارانش به ساختن قلعه ی کوچکی برای گردآمدن رزمندگان ایرانی می‌پردازد. سربازان خلیفه راهی قلعه ی کوچک میهن پرستان ایرانی می‌شوند. ایرانیان قلعه، در نبرد با عرب ها به پیروزی می‌رسند. عرب ها دوباره به قلعه حمله می‌کنند. این بار به سبب نیرو و تجهیزات بیشتر جنگ را می‌برند و بهروز و شماری از اهالی قلعه را اسیر می‌کنند و چندی بعد به سبب پایداری در برابر عرب ها گردن می‌زنند.

توضیحات:
Submitted by farzant on