شهر قصه

در سال‌های پایانی دهه 30، بیژن مفید، هنرپیشه و کارگردان تئاتر، نمایشنامه شهر قصه را با بهره‌گیری از ترانه‌های عامیانه و فرهنگ کوچه‌بازاری نوشت و اجرا کرد. او شهر قصه را با فضاها و روایت‌های سنتی و مدرن درآمیخت تا روابط آدم‌هایی را که یک پا در سنت داشتند و پای دیگر در جهانی مدرن دست بیاندازد.
این نمایش رویدادی بزرگ در جامعه تئاتری آن روز ایران بود. هزاران کودک و بزرگسال این نمایش را با شوق دیدند. شهر قصه نمایش تمثیلی بود که بازیگری آن را جانوران بر عهده داشتند. اهالی این شهر یا بازیگران نمایش، به جز داستان‌سرا، خاله سوسکه، خرس، خر، سگ، میمون، بز، فیل، روباه، اسب، شتر و موش بودند.
مجموعه ماسک‌های نمایش شهر قصه، ساخته منوچهر انور هستند.


مقدمه شهر قصه


یکی بود ، یکی نبود
اون زمونای قدیم،
زیر گنبد کبود، 
میون جنگل سبز، 
لای درختای قشنگ، 
شهر باصفایی بود.
دورتا دورش گل سرخ.
رو به روش کوه بلند.
با چمن های وسیع
که پر از شاپرکه.
مردمانش همه خوب،
همه پاک و مهربون، 
همه پر کار و زرنگ.
همه روز صبح سحر وقت اذون، 
همه بیدار می شدن، 
تا برن با عجله، 
سرکار خودشون.

راستی داشت یادم می رفت.
اسم این شهر قشنگ، 
شهر قصه بود ... یادتون نره!
باری کجا بودیم؟
آره ، از مردم شهر شهر حرف می زدیم.
بچه های خوب که شما باشین 
توی شهر قصه هم، 
مثل هر جای دیگه، 
هر کسی یک کاری داشت.
خره خراطی می کرد.
خر
آره ... داشتیم چی می‌گفتیم ...؟ بنویس:
ما رو دیوونه و رسوا کردی ... حالیته؟
آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم.
دست کم هر چی که بود آدم بی‌غمی بودیم ... حالیته؟
سر و سامون داشتیم.
کس و کاری داشتیم.
ای دیگه ... یادش به خیر!
ننه‌مون جورابامونو وصله می زد.
ما رو نفرین می‌کرد.
بابامون خدا بیامرز، 
سرمون داد می‌کشید. 
بهمون فحش می‌داد.
باکمربند زمون اجباریش پامونو محکم می‌بست
ترکه‌های آلبالو رو کف پامون می‌شکست ... حالیته؟
یاد اون روزا بخیر!
چون بازم هر چی بود که بود
سر و سامونی بود ... حالیته؟
شتر
نمدای خوب داریم. 
جنس‌های مرغوب داریم.
کپنک، کلاه نمدی.
واسه بچه چوپونا، 
که رو کوه‌های بلند نی می‌زنن.  
آقایون بفرمایین کلاه نمدی.
آخ اونم چه نمدی! 
همه از پشم‌های اعلای شتر، 
که خود بنده باشم، درست شده.
نمایش های عروسکی و سایه
حنای خوب نمی‌خوای؟
طوطی
اتل متل سکینه. 
طوطی شکرشکن،
اسم من غمینه.
شاعر شیرین سخن
بنده کمترینه.
شاعر ماهرم من.
تو شاعرا تکم من.
رفیق لک‌لکم من.
دشمن اردکم من.
صاحب قلکم من.
یمن و مبارکم من.
ضارب دنبکم من.

قاطر
آقایون بفرمائین
خانوما بفرمائین
یک حراج واقعی! 
یک حراج بی‌نظیر! 
نعلو ارزون کردم! 
باغت آباد بشه، نعلو ببین! 
واسه پای خر خوبه! 
واسه پای اسب خوبه! 
خانوما که سم دارین! 
آقایون که سم دارین! 
نعل‌های شیک داریم. 
نعل‌های آهنی، 
نعل‌های چوبی و چرم و پلاستیک داریم!