مردی به نام خدابنده زنی دارد که بسیار آزارش می دهد. روزی خدابنده زنش را کتک می زند و از خانه بیرون می رود. زنش نزد قاضی از او شکایت می کند. قاضی نیز دو قراول را برای بازداشت او می فرستد. خدابنده به باغی پناه می برد. در آنجا دیوی را می بیند که او را به کشور یونان می برد. خدابنده در یونان ثروتمند می شود، به فقیران کمک می کند و با دختر پادشاه ازدواج می کند.
داستان کودکان: خدابنده و دیو
| گونه | مقاله |
| نویسندگان |
|
| ناشر | ترقی |
| سال تولد | ۱۳۳۰ |
| تاریخ نشر | دوشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۳۰ |
| شماره | دوره۸ ش۴۹ (۴۳۴) |
| زبان انتشار | فارسی |
| شماره صفحه | ۱۴-۱۶ |
| وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
| موضوع |
|
توضیحات:
ثبت نام های داستان کودکان: خدابنده و دیو
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||