داستان کودکان: دختری در پوست الاغ

ملکه ای در هنگام مرگش وصیت می کند که پادشاه بعد از او، با زن زیباتری ازدواج بکند. وزیران دخترشاه همسایه را برای شاه انتخاب میکنند . دختر که ناراضی است شب در اتاقش گریه میکند فرشتهای به او میگوید : از شاه بخواه سرالاغ سحرآمیزی را بریده و پوستش را بکند و به تو بدهد بعد پوست الاغ را به تن کن واز شهر بیرون برو. دختر تمام این کارها را انجام داد بیرون شهر، کشاورزی الاغ را گرفته و به کار وامی دارد. الاغ هنگامی که کشاورز به شهر میرود از پوست خود بیرون میآید و به کنار رودخانه می رود. روزی پسر پادشاه دختر را کنار رودخانه می بیند و به قصر میبرد و با او ازدواج می کند.

گونه مقاله
نویسندگان
  • آفرین,
ناشر ترقی
سال تولد ۱۳۲۹
تاریخ نشر دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۲۹
شماره دوره۸ ش۲۸ (۴۱۳)
زبان انتشار فارسی
وضعیت رنگ مصور، عکس، نقاشی (سیاه و سفید)
موضوع
  • آفرین
  • افسانه پریانی
  • افسانه شاهی
  • ترقی
  • مقاله
توضیحات:

ثبت نام های داستان کودکان: دختری در پوست الاغ

شناسه نام سرگروه شماره سرگروه واتساپ تعداد همراهان قیمت تاریخ عملیات
هیچ ثبت نامی یافت نشد.