فرد توانگری تا جایی که می توانست به دیگران کمک میکرد. روزی کودکی به در خانه ی او آمد و از او تقاضای کمک کرد، اما غذا و لباس نمی خواست. بلکه از او خواست کمک کند تا درس بخواند. آن مرد تا دو سال خرج تحصیل او را داد، ولی دیگر از آن کودک خبری نشد. سالها از این ماجرا گذشت. پس از ۲۰ سال روزی در خانه ی آن توانگر را کوبیدند. توانگر در را باز کرد. جوان خوش سیما و آراسته ای به او سلام کرد ولی مرد او را نشناخت. جوان خود را معرفی کرد و گفت که همان کودک هشت، نه ساله ی ۲۰ سال پیش است که او برای تحصیل کمکش کرده است و گفت که پس از دو سال کاری پیدا کرده و همراه درس خواندن کار هم میکرده است و حالا پزشکی برجسته است. سپس از پیرمرد توانگر خواست که به عنوان یک دوست احسان دیده کنار او بماند.
بهترین بخشش
برچسب:
| گونه | مقاله |
| نویسندگان |
|
| ناشر | شیر و خورشید سرخ ایران |
| سال تولد | ۱۳۳۱ |
| تاریخ نشر | آبان ١٣٣١ |
| شماره | س ٥ ش ٦ |
| زبان انتشار | فارسی |
| شماره صفحه | ۷-۸ |
| موضوع |
|
توضیحات:
ثبت نام های بهترین بخشش
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||