داستان کودکان: شاهزاده شیرزاد و جابر وزیر

پادشاه یمن در پیری با ماه پاره دختر پادشاه مصر ازدواج می کند و از او صاحب پسری زیبا به نام شیرزاد می شود. شاه دو وزیر به نام های صابر (درستکار) و جابر (تبهکار) دارد. پس از مرگ شاه جابر زن شاه را می کشد وکودکش را آواره می کند و خود برتخت شاهی می نشیند. علی اصغر جواهر فروش، شیرزاد را بزرگ می کند و نامش را سعید می گذارد. روزی سعید به قصر شاه حجاز می رود. دختر پادشاه حجاز عاشق او می شود و با هم ازدواج می کنند. وقتی به مهمانی پادشاه مصر می روند، پادشاه از روی بازوبند شیرزاد او را می شناسد. شیرزاد با کمک صابر وزیر درستکار، انتقام مادرش را از جابر می گیرد و بر تخت شاهی می نشیند.

گونه مقاله
نویسندگان
  • آفرین,
ناشر ترقی
سال تولد ۱۳۲۹
تاریخ نشر دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۲۹
شماره دوره۸ ش۳۷ (۴۲۲)
زبان انتشار فارسی
شماره صفحه ۱۴-۲۱
وضعیت رنگ مصور، نقاشی (سیاه و سفید)
موضوع
  • آفرین
  • افسانه شاهی
  • ترقی
  • مقاله
توضیحات:
Submitted by mehrzady on