جنگل

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

کودک انسانی که شیرخان درصدد شکارش بود به داخل غار گرگ بزرک و همسرش آمد و بدون ترس در کنار کودکان آن ها جا گرفت. گرگ ها نام او را موگلی گذاشتند و تصمیم گرفتند او را نیز مانند بچه های خود بزرگ کنند. موگلی به آیین جانوران جنگل پرورش یافت. با توطئه های شیرخان گرگ ها موگلی را از میان خود می راندند. موگلی به میان آدمیان بازگشت. مسوآ زنی که فرزند خود را در جنگل گم کرده بود، او را به خانه برد. اما موگلی را در دهکده آزار می دادند. موگلی با برادران گرگ خود در تماس بود و ازآن ها شنید شیر خان می خواهد او را بکشد،.

متن کامل

کودک انسانی که شیرخان درصدد شکارش بود به داخل غار گرگ بزرک و همسرش آمد و بدون ترس در کنار کودکان آن ها جا گرفت. گرگ ها نام او را موگلی گذاشتند و تصمیم گرفتند او را نیز مانند بچه های خود بزرگ کنند. موگلی به آیین جانوران جنگل پرورش یافت. با توطئه های شیرخان گرگ ها موگلی را از میان خود می راندند. موگلی به میان آدمیان بازگشت. مسوآ زنی که فرزند خود را در جنگل گم کرده بود، او را به خانه برد. اما موگلی را در دهکده آزار می دادند. موگلی با برادران گرگ خود در تماس بود و ازآن ها شنید شیر خان می خواهد او را بکشد،. پس یک روز گله ی گاو ها یی را که هر روز به چرا می برد به کمک برادر گرگش برسرخشم آورد و آن ها را به سوی محل استراحت شیرخان هدایت کرد. شیرخان در زیر سم گاوها از بین رفت. موگلی پوست شیرخان را کند. اما مردم دهکده نگذاشتند او وارد دهکده شود، زیرا او را گرگ زاده می دانستند. موگلی به جنگل بازگشت و به خاطر شکار شیرخان فرمانروای جانوران شد. مردم دهکده می خواستند مادر و پدر موگلی را به جرم جادوگری در آتش بسوزانند. موگلی به کمک جانوران جنگل پدر و مادر خود را نجات داد و دهکده را ویران کرد.

توضیحات:
Submitted by baharg on