خاطرات فرج

عنوانخاطرات فرج
گونهکتاب
شماره دسترسی٤١٥ک
پدیدآورندگانعباداللهی واحد, داریوش
تاریخ تولد - وفات

١٣٢٤-

ناشرنوبل
مکان انتشارتبريز
سال انتشار۱۳۴۹
تعداد صفحه٣٥ص
اندازه۲۱*۱۴ س.م
پدیدآورندگان

نوشته ی داريوش عباداللهی

موضوعادبیات تالیف, داریوش عباداللهی واحد, داريوش عباداللهی, داستان اجتماعی, داستان روستا, داستان فارسی, کتاب, نوبل
گروه سنی(ج، د )
بهاء

١٢ريال

نوبت چاپچاپ اول: ١٣٤٨، چاپ دوم: ١٣٤٩
متن کامل

فرج پدر و مادرش را از دست داده است و با برادرانش زندگی می‌کند. پس از مرگ پدر فرج که ارباب ده بود، برادرانش به مردم حتى به فرج ستم می‌کنند. فرج از ظلم و ستم آنها به ستوه مى‌آید، از شهر خود اردبیل فرار مى‌کند و به آستارا مى‌رود. در آستارا با مرد ماهیگیری به اسم "استابرار" آشنا مى‌شود. او فرج را به خانه ی خود مى‌برد و اسم او را در مدرسه مى‌نویسد. فرج صبح ها به مدرسه می‌رود و شب ها ماهیگیری می‌کند. چند سال بعد، "استابرار" در دریا غرق مى‌شود و فرج مسئولیت خانواده "استابرار" را به عهده مى‌گیرد. بعد از چند سال به اردبیل مى‌رود و در آنجا معلم مى‌شود و به ده خود برمى‌گردد و پى مى‌برد که مردم به خانه ى برادرانش ریخته اند و از آنها انتقام گرفته اند.Nike Sneakers | シューズ