نمایشهای عروسکی، پیوسته از سرزمینی به سرزمین دیگر رفته، دگرگون شدهاند و نامهای نو یافتهاند. سایهبازی، بازیخیال، خیمه سایهگردان، پنج، پهلوان کچلک، شببازی، خیمهشببازی، خمبازی، عروسک پشتپرده و جیجی ویجی از جمله نمایشهای عروسکی هستند.
گروهی بر آناند که نمایشعروسکی از کشورهایی چون چین و هند به ایران آمدهاست، اما شماری بر این باورند که اینگونه نمایشی درایران ریشه داشته است. نقش سایههای فانوس و لامپا بر چادر و دیوار، الهام بخش پدیداری خیمه شببازی بودهاند. افزون بر این، سایه برای انسان روزگار کهن، معنایی بیش از بازتاب جسم و رابطه آن با نور داشته است. انسان روزگاران دور، سایه را موجودی مرموز با ماهیتی مستقل از وجود خود میدانست که پیوسته او را دنبال میکرد. از این رو جادوگران میکوشیدند با سایهبازی بر مخاطبان تاثیر بگذارند. در همه جوامع، سایهبازی به شکلی ژرف در آیینهای جادوگری ریشه داشت و سپس به زندگی روزمره مردم راه یافت. با گذشت زمان، از نفوذ گسترده جادوگری کاسته شد و آدمیان دریافتند که سایه، بازتاب جسم در پرتو نور است.
عروسکها نیز با آیینهای جادوگری پیوستگی دارند. برپایه اندیشههای جادویی، عروسک و نقاب میتواند به جای آدمینقش بازی کند و کنشهای او را انجام دهد. جادوگران با ساختن نقاب و عروسک برگرفته از پیکرکهای اسطورهای، بر تبار و مردمان خود تاثیر میگذاشتند. آنها با اجرای آیینهای جادویی به دوکار همزمان دست یازیدند: هم گونهای ویژه از نمایش را آفریدند و هم ادبیات نمایشی را بنیان نهادند.
منبع: تاریخ ادبیات کودکان ایران (جلد 4)، ادبیات کودکان دوره مشروطه