مکتب یا مکتب‌خانه

مکتب یا مکتب‌خانه، بخشی از فرهنگ اسلامی آموزش سواد پایه است که ابتدا درون مسجدها و سپس بیرون یا پیرامون ‏مسجدها یا در خانه مکتب‌دار راه‌اندازی شد تا علم قرائت که ویژه خواندن قرآن بود به کودکان آموزش داده شود. پایه و بنیاد مکتب‌خانه‌ای آموزش دینی است و پس از چندی به سبب نیاز به علوم دیوانی و جنگ، آموزش سواد برای خواندن متن‌های غیردینی به آن افزوده شد. در ایران، پیش از آمدن اسلام، فرهنگ دبستانی رواج داشت که ویژه کودکان فرادست بود. با آمدن مکتب، نظام آموزش سواد از بسته به باز دگرگون شد و هر کودکی می‌توانست باسواد شود. اما وضعیت زیستی مردم فرودست اجازه نمی‌داد که جز گروهی اندک، بیش‌ترینه کودکان باسواد شوند.
نظام درسی مکتب‌خانه، ویژگی‌های خود را داشت. گردهم‌نشینی، و رو در رو نشستن با استاد از برجسته‌ترین آن‌ها است، که در نظام مدرسه‌ای نو به نشستن کلیسایی یا پشت‌سرنشینی دگرگون شد. شیوه سوادآموزی در آن بسیار دشوار بود و با آموزش الف‌با شروع می‌شد. برخی مکتب‌داران، از شیوه کلامی برای توصیف اجزای الف‌با استفاده می‌کردند، مانند:
الف نقطه ندارد/ ب یکی به زیر دارد/ ت دو تا به سر دارد/ ج یکی تو شکم دارد/ ح هیچی ندارد/ و سر قُمبلی دارد/ ...
نظام یا شیوه‌نامه‌ای برای آموزش وجود نداشت. پس از آموزش الف‌با، آموزش نماز و قرائت قرآن و شرعیات پایه کار بود تا به کتاب‌هایی مانند «نصاب الصبیان» که گونه‌ای دانش‌نامه است، و پس از آن به کتاب‌هایی مانند بوستان و گلستان سعدی یا کلیله و دمنه می‌‏رسیدند. کودکان دوره اول یا الف‌باآموز را ابجدخوان و نوجوانان گروه دوم را گلستان‌خوان می‌نامیدند. گزینش کتاب به موجود بودن در منطقه و توان کودکان برای ‏تهیه آن بستگی داشت. مکتب‌دار در برابر درسی که می‌داد، نان، آرد گندم یا ‏خوراک‌های دیگر می‌گرفت. مکتب‌دار مرد را ملا، زن را ملاباجی، و ‏شاگرد مکتب‌دار را که از همان بچه‌های مکتبی بود، خلیفه می گفتند. لوازمِ نوشتن ‏لوح بود که با گچ، یا قلم و دوات سیاه روی آن می‌نوشتند. خوش‌خط‌نویسی ‏امتیاز بزرگی در سنجش سواد بود. تنبیه کف پاها با چوب فلک یا چوب به دست ‏گرفتن استاد و ترکه خواباندن در کف انگشتان نازک کودکان یکی از کارهای ضروری ‏در آموزش مکتب‌خانه‌ای به شمار می‌رفت.


منبع:  مکتب‌خانه و ادبیات مکتب‌خانه‌ای، اثر در دست پژوهش، موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان