برای هزارههای بلند، کودکان و زنان، پشت تصویرهای مردسالاران در پیکر پدر و شاه، جنگجو و شبان، وزیر یا دهقان پنهان بودهاند. برای یافتن تصویر مادران و کودکان، دختران و پسران در دنیای باستان، باید بسیار جست و به کمترین یافتهها قانع بود. منابع شناخت فرهنگ کودکی و زندگی کودکان در دوره باستان، سنگنگارهها، تندیسها، گورها و خمرههایی که کودکان در آن دفن شدهاند، گزارشهای باستانشناسی و اشیاء بهدستآمده از حفاریها و همینطور متنهای مقدس مانند متنهای مزدیسنی، تاریخنگاریهای یونانیان، متنهای اسطورهای مانند خوتای نامکها هستند.
بررسی این اسناد به ویژه تاریخهایی مانند هردوت یونانی نشان میدهد که از هزاران سال پیش کسانی که در پهنه ایران زندگی میکردند، مانند ایلامیان، آشوریان و قومهای دیگر، با سازوکارهای آموزش و پرورش و دبستان آشنا بودهاند. لوحهای مشق بهدستآمده از ایلام که به خط میخی است، به ویژه نشان میدهد که آموزش خط و الفبای زبان به کودکان تا چه اندازه در دوره خود هوشمندانه برنامهریزی شده است. وجود ساختمانهایی که در آن هزاران لوح گلی به دست آمده، نشاندهنده این است که فضای آموزشی پدیدهای شناختهشده بوده است.
بازی و بازیافزارها دو پدیده دیگر و در پیوند با هم هستند که در این دوره نشانههای وجود آنها در بررسیهای باستانشناختی به دست آمده است. بسیاری از اسباببازیها در جوامع ابتدایی، به عنوان تعویذهایی برای راندن شیطان از کودکان به آنها داده میشد. حتی در برخی جوامع هنگام تدفین کودکان، اسباببازیها را به همراهشان دفن میکردند تا کودک آنها را به ایزدان و ایزدبانوان پیشکش کند. در کنار همه اینها، نگاره کودکان بر سنگها در بخش بخش این سرزمین باستانی، اگرچه کم، اما باز هم جا به جا دیده میشود که با اسنادی مانند آنها، میتوان جایگاه کودک را در بستر مطالعات کودکی ارزیابی کرد.
منبع: تاریخ کودک و کودکی در ایران، اثر در دست پژوهش، موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان