داستان کودکان: کشاورز سالخورده و شیطان

پادشاهی دستور می دهد در عروسی پسرش مردم برای عروسش هدیه بیاورند. دهقانی در فکر است تا میوه ی جدیدی برای شاه ببرد. خداوند نهالی از بهشت برای او می فرستد تا بکارد و محصولش را برای شاه ببرد. شیطان به دهقان پیشنهاد می کند در آبیاری نهال او را یاری بدهد. محصول درخت انگور است و شاه از آن خوشش می آید ودستور می دهد آبش را بگیرند و نگه دارند. شبی پادشاه به سبب خوردن شراب مست می شود. شیطان به پیرمرد دهقان می گوید: من پای درخت انگور خون شیر و خوک و کفتار ریخته ام تا انگور این خاصیت را پیدا کند. پس از آن شاه دستور می دهد کسی حق ندارد آب انگور را بگیرد.

گونه مقاله
نویسندگان
  • آفرین,
ناشر ترقی
سال تولد ۱۳۳۰
تاریخ نشر دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۳۰
شماره دوره۹ ش۲ (۴۳۹)
زبان انتشار فارسی
شماره صفحه ۱۴-۱۶
وضعیت رنگ مصور، نقاشی (سیاه و سفید)
موضوع
  • آفرین
  • افسانه چون و چرایی
  • ترقی
  • مقاله
توضیحات:

ثبت نام های داستان کودکان: کشاورز سالخورده و شیطان

شناسه نام سرگروه شماره سرگروه واتساپ تعداد همراهان قیمت تاریخ عملیات
هیچ ثبت نامی یافت نشد.