پادشاه مصر شاهی صلح طلب است. از این رو سربازانش در فقر بسر می برند. آنها نزد وزیر می روند تا راهی پیدا کنند. وزیر قول می دهد کاری برایشان بکند. بعد برای شاه از زیبایی دختر شاه یونان تعریف می کند. اما شاه یونان دخترش را به پادشاه مصر نمی دهد. میان این دو کشور جنگ در می گید. سرانجام دختر را به مصر می آورند. دختر که در گذشته شوهر دیگری داشته است، پسر خود را هم پنهانی با خود می آورد. شاه وقتی به ماجرا پی می برد دستور قتل پسرک را می دهد و با ملکه نیز حرفی نمی زند. روزی مادر شاه حکایت ملکه را از او می پرسد. ملکه داستان شوهر اولش را به مادر شاه می گوید. مادر شاه به او قول می دهد کمکش کند و به ملکه می گوید هنگامی که شب در بستر خوابیده است، شاه طلسمی برسینهاش می گذارد و ملکه باید بدون بازکردن چشمانش، داستان زندگی خود را بازگو کند. ملکه چنین می کن. شاه ملکه را می بخشد و پسر ملکه را که به وسیله جلاد کشته نشده است به قصر باز می گرداند.
داستان کودکان: راز ملکه یونان
| گونه | مقاله |
| نویسندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ۱۲۹۹-۱۳۶۶ |
| ناشر | ترقی |
| سال تولد | ۱۳۲۸ |
| تاریخ نشر | دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۲۸ |
| شماره | دوره۷ ش۴۱ (۳۷۵) |
| زبان انتشار | فارسی |
| شماره صفحه | ۱۹-۲۱ |
| وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
| موضوع |
|
توضیحات:
ثبت نام های داستان کودکان: راز ملکه یونان
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||