نورالدین و عالیه، پسر و دختر دو تاجرند که از نوجوانی همدیگر را دوست دارند و قرار ازدواج گذاشته اند. کولی ها دو را می دزدند. نورالدین را در بیابان رها می کنند و عالیه را با خود می برند و بزرگ می کنند و او را رقاص ماهری بار می آورند. نورالدین نزد یک شکارچی تربیت می شود و در ۲۵ سالگی طلاهای پادشاه را که به دست دزدان افتاده بود، به دست می آورد. روزی کنیزی را به نام مکنونه که رقاص ماهری بود می خرد و نزد پادشاه می برد. پادشاه از دختر خوشش می آید و سرگذشتش را از او می پرسد. نورالدین می شنود و از حال می رود. پس از به هوش آمدن خود را به عالیه می شناساند. شاه نیز آن دو را به عقد هم در می آورد.
داستان کودکان: دختر کولی
برچسب:
| گونه | مقاله |
| نویسندگان |
|
| ناشر | ترقی |
| سال تولد | ۱۳۲۸ |
| تاریخ نشر | دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۲۸ |
| شماره | دوره۷ ش۲۷ (۳۶۰) |
| زبان انتشار | فارسی |
| شماره صفحه | ۱۳-۱۵ |
| وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
| موضوع |
|
توضیحات:
ثبت نام های داستان کودکان: دختر کولی
| شناسه | نام سرگروه | شماره سرگروه | واتساپ | تعداد همراهان | قیمت | تاریخ | عملیات | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| هیچ ثبت نامی یافت نشد. | ||||||||