جکیل، آترسون و لانیون دوستان نزدیک هستند. آترسون از تغییر حالت و رفتار دکتر جکیل و اینکه او مردی پلید و شیطان صفت به نام ادوارد هاید را در خانه‏اش جای داده، ناراحت است. شبی هاید در خیابان کسی را می‌کشد. همین قتل، پرده از راز دکتر جکیل برمی‌دارد. او در آزمایشگاه خانه‏اش با ترکیب چندین ماده‌ی شیمیایی، ماده‏ای ساخته است که با خوردن آن به شخص دیگری که همان هاید باشد تبدیل می‏شود. دکتر جکیل بعد از فاش شدن رازش خود را می‌کشد.