داستان کودکان: آینه سحرآمیز

پادشاه پس از مرگ همسرش زنی می گیرد که بسیار بدجنس است. او آینه ای سحرآمیز دارد و گاهی از او می پرسد: زیباترین زن کیست ؟ آینه پاسخ می دهد: شما. تا اینکه دختر پادشاه بزرگ می شود و آینه در پاسخ زن بدجنس می گوید: دختر پادشاه زیباترین زن است. زن شاه خشمگین می شود و دختر را به دست جلاد می سپارد. اما جلاد او را رها می کند. دختر با هفت کوتوله در جنگل آشنا می شود و زندگی می کند. روزی پسر شاه همسایه به جنگل می آید، دختر را می بیند و او را به کشور خود می برد و با هم ازدواج می کنند.

گونه مقاله
ناشر ترقی
سال تولد ۱۳۲۹
تاریخ نشر دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۲۹
شماره دوره۸ ش۱۶ (۴۰۱)
زبان انتشار فارسی
شماره صفحه ۱۵
وضعیت رنگ مصور، نقاشی (سیاه و سفید)
موضوع
  • ترقی
  • مقاله
توضیحات:
Submitted by mehrzady on