پیشینه و خاستگاه «قاب بازی»

از اشیاء موجود، ۲ شیء پیشینه و خاستگاه «قاب بازی» دارد.

در فرهنگ لغت دهخدا در مورد معنی آن آمده است: قاب بازی . (حامص مرکب ) نوعی بازی که با قاب گوسفند کنند. بازی با پژول (بُجُل ) گوسفند و مانند آن .

بُجول يا قاب يا آشُق. يکي از هفت قطعه
ي استخوان مچ پاي گوسفند و بز که در فاصله
ي بين دو قوزک قرار دارد و در آناتومي کشکک و در تداول عاميانه آن را قاب، بجول و آشق مي
گويند.
    قاب بازي را، بُجول بازي و آشُق بازي نيز مي
گفتند. قاب، شکلي مخصوص دارد و هر کدام از اطراف آن اسمي دارد: جِک (برآمده)، بک (فرو رفته)، خَر (بالا)، بز يا اسب (زير). اين بازي خاص پسران بوده و به صورت چهارنفري، سه نفري و يا دونفري انجام مي
گرفته و هر بازيکن قاب خودش را داشته است.
    در اين بازي دايره
اي بر روي زمين مي
کشيدند و سپس قاب
ها را جمع کرده و به حکم قرعه، يکي از بازيکنان آن
ها را در محدوده
ي دايره
اي که بر زمين کشيده
 بودند به بالا مي
انداخت. هر کدام از قاب
ها که بر روي سطح جِک مي
نشست، بازي را صاحب آن قاب شروع مي
کرد. وي مي
بايست قاب خود را چنان به قاب
هاي ديگر مي
زد که جک بنشيند و چنان
که قاب کسي جِک نمي
کرد؛ صاحب آن قاب برنده و در دور بعدي بازي را برعهده مي
گرفت. اين بازي به شيوه
هاي ديگري نيز انجام مي
گرفته است.
  گفتنی است هر بجول چهار وجه دارد که با توجه به نوع بازی، نام آن فرق میکند. به طور مثال، در پادشا وزیرک طرف دارای فرورفتگی بجول "دزد" و طرف برجستهاش "عاشق" نامیده میشود. اگر بجول را طوری روی زمین قرار دهیم که طرف فرورفتهاش روی زمین و قسمت شاخکدار آن رو به جلو باشد، طرف چپ آن "پادشاه"، و طرف راست آن "وزیر" نامیده میشود. در بازی "کار پیشهی ..." که در واقع نوعی تفأل طنز است نیز همین نامها به کار برده میشود. اما در بازی "سه مجول" (سه قاب / سه قاپ)، و بازییی که صرفاً  "بجول بازی" خوانده می‌شود، وجه شاه آن "اسب"، وجه وزیر آن "خر"، وجه عاشق آن " پُک" (pok) و وجه دزد آن "جک" (jek) خوانده می‌شود. جک و پک در واقع همان "جیک" و "بُک" (bok) فارسی است.

شیوه‌ی انجام "پادشا وزیرک" بدین ترتیب بود که بچه‌ها دور هم می‌نشستند و هرکدام به نوبت بجولی را که از قبل آماده کرده بودند، در دست گرفته و مثل طاس در بازی نرد، آن را در دست تکان داده وبه وسط محل بازی می انداختند. این عمل آن قدر ادامه می یافت که یک نفر " پادشاه" بیاورد و تکلیف سرگروه بازی که پادشاه خوانده می شد، روشن شود. بعد، سایر بازیکنان به انداختن بجول ادامه می دادند تا وزیر هم مشخص شود. شاه و وزیر که انتخاب می شدند، اصل بازی شروع می شد و در حالی که این دو نفر از انداختن بجول معاف بودند، بقیه به نوبت آنقدر به انداختن بجول ادامه می دادند تا یک نفر " دزد" بیاورد. وقتی که دزد مشخص می شد، وزیر خطاب به پادشاه می گفت:" قبله عالم، دزدی گرفتم". پادشاه خطاب به دزد می گفت:" چرا پسر دزدی می کردی؟" و دزد جواب می داد که" خرجی نداشتم". و پادشاه با لحنی خشم آلود می گفت:" مگر نمی دانی که دزدی جرم است و مجازات دارد؟" و در حالی که دزد سکوت اختیار می کرد، پادشاه حکم مجازاتش را صادر می کرد و وزیر هم مأمور اجرای حکم می شد. مجازات ها طوری تعیین می شد که بازیکن ها از عهده ی انجامش برآیند. 

 

منبع:

لغتنامه دهخدا

http://malardiha.blogfa.com/page/24.aspx

http://www.beytoote.com/fun/native-games/asheeqh1-game.html