پدر خاله سوسکه از او مىخواهد تا به همدان برود، شاید عمو رمضان که مرد پولدارى است با او ازدواج کند. در راه، قصاب، آهنگر، پنبه زن و بقال از خاله سوسکه خواستگارى مىکنند، اما خاله سوسکه نمی پذیرد. تا سرانجام، آقا موشه را مىبیند و به خواستگارى او پاسخ مثبت مىدهد و با او ازدواج مىکند. روزی آقا موشه هنگام پختن آش در دیگ می افتد و می میرد وخاله سوسکه غصه دار می شود.
قصه خاله سوسکه و آقا موشه
برچسب:
گونه | کتاب |
شماره دسترسی | ۳۱۲۳ک |
پدیدآورندگان |
|
ناشر | نیل |
مکان انتشار | تهران |
سال انتشار | ۱۳۴۱ |
تعداد صفحه | ٣٠ص |
اندازه | ۲۱*۵/۲۷س.م |
موضوع |
|
گروه سنی | (الف ، ب ) |
وضعیت رنگ | مصور ، نقاشی (رنگى) |
بهاء | ۵۰ریال |
نوبت چاپ | چاپ سوم: ١٣٤١ |
توضیحات: