قصه خاله سوسکه و آقا موشه

پدر خاله سوسکه از او مى‏خواهد تا به همدان برود، شاید عمو رمضان که مرد پولدارى است با او ازدواج کند. در راه، قصاب، آهنگر، پنبه زن و بقال از خاله سوسکه خواستگارى مى‏کنند، اما خاله سوسکه نمی پذیرد. تا سرانجام، آقا موشه را مى‏بیند و به خواستگارى او پاسخ مثبت مى‏دهد و با او ازدواج مى‏کند. روزی آقا موشه هنگام پختن آش در دیگ می افتد و می میرد وخاله سوسکه غصه دار می شود.

گونه کتاب
شماره دسترسی ۳۱۲۳ک
پدیدآورندگان
  • تجارتچی, جعفر
  • بهرامى, محمد
  • [بازنویس] و نقاشی از جعفر تجارتچی؛ رنگ آمیزى محمد بهرامى
ناشر نیل
مکان انتشار تهران
سال انتشار ۱۳۴۱
تعداد صفحه ٣٠ص
اندازه ۲۱*۵/۲۷س.م
موضوع
  • ادبیات تالیف
  • ادبیات عامیانه
  • افسانه جانوری
  • افسانه ها و قصه های ایرانی
  • بازنویسی
  • جعفر تجارتچی
  • کتاب
  • محمد بهرامى
  • نیل
گروه سنی (الف ، ب )
وضعیت رنگ مصور ، نقاشی (رنگى)
بهاء ۵۰ریال
نوبت چاپ چاپ سوم: ١٣٤١
توضیحات:
Submitted by baharg on