کولاک

مجموعه ی ۲ داستان، شامل: "کولاک"، علی هفده ساله از روستایی در جنوب به تبریز آمده. وقتی از اتوبوس پیاده می‌شود کولاک و برف در شهر بیداد می‌کند. شب شده است و او که جایی ندارد به کیوسک تلفن پناه می‌برد. در جوی کنار کیوسک جسمی حرکت می‌کند. علی دختر مدرسه ای را زیر برف پیدا مى‌کند. او تلاش می‌کند به دختر کمک کند. اما صبح روز بعد مردم جسد علی و دخترک را کنار جوی پیدا می کنند؛ "سیمرغ"، پرندگان از سراسر جهان برای انتخاب رهبر خود جمع می‌شوند. هدهد پیشنهاد می‌کند به دنبال سیمرغ بگردند و او را به رهبری خود برگزیند. برخی پرندگان حاضر نیستند رنج سفر را تحمل کنند. سرانجام هزاران پرنده به راهنمایی هدهد به طرف کوه قاف پرواز می‌کنند تا شاید او را در آنجا پیدا کنند. سی مرغ به غاری در کوه قاف رسیدند. در داخل غار آینه ای بود که سی مرغ به جای سیمرغ خود را در آن دیدند.