پسر بچه و فرودگاه

همه ی بچه‏ها دو تا مادر بزرگ دارند و هر دوشان در مسکو هستند اما من فقط یک مادر بزرگم در مسکو زندگی می کند. مادر بزرگ دومم - مادر پدرم - در امسک اقامت دارد. ما همه به او می گوییم مادر بزرگ امسکى. پدرم که خلبان است و تقریبا هر هفته به امسک پرواز مى‏کند، مادر بزرگ امسکى ام را زود به زود مى‏بیند. اما من او را خیلى کم مى‏بینم. این بار وقت پرواز پدرم تغییر کرده است و من می توانم مادر بزرگم را از نزدیک ببینم، چون پدرم به مرخصى می رود و مرا هم با خود مى‏برد. در هواپیما پدرم همه چیز را به من نشان می دهد و تئورى ساده ی ساختار هواپیما را توضیح می دهد. من آرزو می کنم روزى بتوانم یک هواپیماى جدید با طراحى نو ارائه دهم. حالا دیگر رسیدیم و هر که باید سرجاى خود بنشیند و کمر بندش را ببندد.

گونه کتاب
شماره دسترسی ٥٧٣ک
پدیدآورندگان
  • یورمین, گیورکی
  • گیورگی یورمین؛ تصاویر از زاریانسکی؛ ترجمه از حبیب ف
پدیدآورندگان همکار
  • زاریانسکی,
  • فروغیان, حبیب
ناشر پروگرس
مکان انتشار مسکو
سال انتشار ۱۳۵۷
تعداد صفحه [٢٨] ص
اندازه ٥/٢٢*٨/٢٨ س.م
موضوع
  • ادبیات ترجمه
  • پروگرس
  • حبیب ف
  • داستان روسی
  • داستان علمی
  • زاریانسکی
  • کتاب
  • گیورگی یورمین
گروه سنی (ب، ج)
وضعیت رنگ مصور، نقاشی (رنگی)
توضیحات:
Submitted by baharg on