فرج پدر و مادرش را از دست داده است و با برادرانش زندگی میکند. پس از مرگ پدر فرج که ارباب ده بود، برادرانش به مردم حتى به فرج ستم میکنند. فرج از ظلم و ستم آنها به ستوه مىآید، از شهر خود اردبیل فرار مىکند و به آستارا مىرود. در آستارا با مرد ماهیگیری به اسم "استابرار" آشنا مىشود. او فرج را به خانه ی خود مىبرد و اسم او را در مدرسه مىنویسد. فرج صبح ها به مدرسه میرود و شب ها ماهیگیری میکند. چند سال بعد، "استابرار" در دریا غرق مىشود و فرج مسئولیت خانواده "استابرار" را به عهده مىگیرد. بعد از چند سال به اردبیل مىرود و در آنجا معلم مىشود و به ده خود برمىگردد و پى مىبرد که مردم به خانه ى برادرانش ریخته اند و از آنها انتقام گرفته اند.
خاطرات فرج
برچسب:
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٤١٥ک |
| پدیدآورندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ١٣٢٤- |
| ناشر | نوبل |
| مکان انتشار | تبريز |
| سال انتشار | ۱۳۴۹ |
| تعداد صفحه | ٣٥ص |
| اندازه | ۲۱*۱۴ س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (ج، د ) |
| بهاء | ١٢ريال |
| نوبت چاپ | چاپ اول: ١٣٤٨، چاپ دوم: ١٣٤٩ |
توضیحات: