امیلیاسرلى" و همکلاسىاش "ربکاشارپ" که او را بکى مىنامند، بعد از پایان یافتن درس شان به خانه آقاى سرلى مىروند. بکى مدتى در آنجا مىماند و با برادر امیلیا به نام "ژوزف " آشنا مى شود آنها قرار مىگذارند که با یکدیگر ازدواج کنند اما نامزد امیلیا به نام جورج اسبورن مانع از این کار می شود. "بکى" با "رودن کرولى" ازدواج می کند و امیلیا هم با کمکهاى فروان سروان ویلیام رابین و با وجود مخالفتهاى آقاى اسبورن بالاخره با جورج ازدواج می کند با شروع جنگ جورج به جبهه مىرود و در آنجا کشته مىشود. و امیلیا و پسرش تنها مىمانند رودن هم به علت اخلاق بد و نادرست از بکى جدا مىشود و پسرش را به برادر بزرگتر خود مى سپارد بکى مدتى بعد با ژوزف و امیلیا همراه مىشود و باعث مىشود تا امیلیا و رابین با هم ازدواج می کنند.
یاوه بازار
برچسب:
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٥٢٨ک |
| پدیدآورندگان |
|
| تاریخ تولد - وفات | ١٨١١-١٨٦٣ |
| پدیدآورندگان همکار |
|
| عنوان دیگر | عنوان اصلى: Vanity fair |
| ناشر | بنگاه ترجمه و نشر کتاب |
| مکان انتشار | تهران |
| سال انتشار | ۱۳۵۱ |
| تعداد صفحه | ١٤٦ص |
| اندازه | ١٤*٢٠ س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (د، ه) |
| وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید، رنگی) |
| عنوان کوتاه | بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ ١٣٩: برای جوانان؛ ٣٠ |
| نوبت چاپ | چاپ اول: ١٣٣٤، چاپ دوم: ١٣٤٣، چاپ سوم: ١٣٥١ |
| تیراژ | ٣٠٠٠ن |
توضیحات: