راه برو بى آنکه خسته و تشنه شوى

سه جوان به دنبال سنگ "زندگى جاوید"می روند. جوان اولى یک سوم راه را که می رود، خسته می شود و استراحت می کند وقتى چشمش را بازمی کند، دخترى زیبا می بیند. دختر از او می خواهد که بماند و به دنبال سنگ جاوید زندگى نرود. جوان دوم، دو سوم راه را می رود و از تشنگى از پا می افتد. چشمه ی زلالى می بیند و آن قدر آب می خورد که دیگر توان رفتن ندارد. اما جوان سوم به دلیل ایمان و اراده ی استوار نه آب می نوشد و نه گول دختر زیبا را می خورد. می رود تا به مقصود می رسد.

گونه کتاب
شماره دسترسی ٣٥٥٨ک
پدیدآورندگان
  • حکمت ران, ناظم
  • ناظم حکمت؛ ترجمه صمد بهرنگى؛ نقاشی از حمید
تاریخ تولد - وفات ۱۹۰۲-۱۹۶۴
پدیدآورندگان همکار
  • حمید,
  • بهرنگی, صمد
ناشر مهر
مکان انتشار تبریز
سال انتشار ۱۳۵۹
تعداد صفحه ۲۲ص
اندازه ۵/۲۰*۵/۱۴س.م
موضوع
  • ادبیات ترجمه
  • افسانه آزمونی
  • افسانه ها و قصه هاى آذربایجانى
  • افسانه ها و قصه هاى آذربايجانى
  • حمید
  • صمد بهرنگى
  • کتاب
  • مهر
  • ناظم حکمت
گروه سنی (ج،د)
وضعیت رنگ مصور، نقاشی (رنگی)
بهاء ۲۰ریال
تیراژ ۵۰۰۰ن
توضیحات:
Submitted by baharg on