تجربه شخصی:
<p>از بچگی به درست کردن عروسک علاقه داشتم هر جا نخ و پارچه می دیدم عروسک های کوچولوی دختر و پسر درست می کردم. عروسک هایم را قنداق می کردم، برایشان جشن عروسی می گرفتم، حوله و بقچه حمام داشتند و در خاله بازی ها آنها را حمام می بردم. برخی اوقات از بزرگترها می خواستم برای عروسک هایم نان کوچولو درست کنند و یا پلو بپزند. عروسک هایم لحاف وتشک هم داشتند. بعدها برای فرزندان، نوه هایم، بچه های دوستان و فامیل هم عروسک درست می کردم و به عنوان هدیه و چشم روشنی به آن ها می دادم. یکی، یک روز به من گفت این همه عروسک درست کرده ای توی اون دنیا باید به آن ها جان بدهی و من گفتم من می سازم، خدا خودش جان می دهد.</p><p><strong>منبع:</strong></p><p>گفت وگو با فاطمه جمالی. موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان. تهران. ۱۳۸۲.</p>