مرد هیزم شکن ۱۳ پسر داشت. پس از مرگ هیزم شکن، همسرش از مردی که دوست هیزم شکن بود خواست به کودکانش هیزم شکنی یاد دهد. مرد قبول کرد و پس از مدتی نیز با زن ازدواج کرد. اما کم کم رفتارش تغییر کرد و روزی پسران را به جنگل برد و وسط جنگل رها کرد. شب را بچه ها به راهنمایی همایون در خانهی مرد ریش سفید مخفی شدند. اما مرد رشید سفید متوجه شد و درها را قفل کرد و چون خسته بود تصمیم گرفت صبح آنها را تنبیه کند. صبح زود پسرها فرار کردند.
همایون
| گونه | کتاب |
| شماره دسترسی | ٢٤٢٩ک |
| پدیدآورندگان |
|
| ناشر | کانون معرفت |
| مکان انتشار | تهران |
| سال انتشار | ۱۳۴۳ |
| تعداد صفحه | ١٦ص |
| اندازه | ١٤*٢١ س.م |
| موضوع |
|
| گروه سنی | (ج) |
| وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
| بهاء | ١٠ر یال |
| عنوان کوتاه | داستانهای شیرین طلائی؛ ١١ |
| تیراژ | ٥٠٠٠ن |
توضیحات: