داستان کودکان: زری دروغگو

عنوانداستان کودکان: زری دروغگو
گونهمقاله
نویسندگانآفرین,
ناشرترقی
سال تولد۱۳۳۰
تاریخ نشر

دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۳۰

شماره

دوره۹ ش۳۴ (۴۷۱)

زبان انتشارفارسی
شماره صفحه۱۳
وضعیت رنگ

مصور، نقاشی (سیاه و سفید)

موضوعآفرین, افسانه جادویی, ترقی, مقاله
متن کامل

در شهری زیبا با مردمی خوشبخت، پیرزنی با دخترکوچکش زری زندگی می کند. پیرزن مرغی تخم طلا دارد که با فروش تخم ها زندگی را می گذراند. زری هر روز تخم طلا را برمی دارد به کنار دریا می رود و آن را به دریا می اندازد و از صدای افتادن آن لذت می برد. وقتی پیرزن از او می پرسد: تخم طلاها چرا ناپدید می شوند، زری به دروغ می گوید: نمی دانم. پیرزن مرغ را در صندوق حبس می کند و به زری اجازه نمی دهد به آن نزدیک شود. ولی زری به کنار صندوق می رود و در آن را باز می کند. دیوی از صندوق درمی آید و زری را به شهری می برد که مردم بد و حسودی دارد. زری که از کار خود پشیمان شده است ، از خدا می خواهد او را ببخشد. دیو هم دوباره او را به نزد مادرش و شهر خوشبخت بازمی گرداند.Best Sneakers | NIKE AIR HUARACHE